مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 765

1. هله نومید نباشی که تو را یار براند

2. گرت امروز براند نه که فردات بخواند

3. در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا

4. ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند

5. و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها

6. ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند

7. نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد

8. نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند

9. چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر

10. تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند

11. به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او

12. نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند

13. همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد

14. بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند

15. دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش

16. به کی ماند به کی ماند به کی ماند به کی ماند

17. هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را

18. بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
* به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
شعر کامل
حافظ
* گه سبو زنم بر سنگ، گه به پای خم افتم
* ساقیا مرنج از من عالم جوانیهاست
شعر کامل
صائب تبریزی
* مرا پیری اگر چون مرده در کافور خواباند
* زکار عشق کی دست و دل من سرد می سازد؟
شعر کامل
صائب تبریزی