مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 892

1. آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید

2. دست بدار از طعام مایده جان رسید

3. جان ز قطیعت برست دست طبیعت ببست

4. قلب ضلالت شکست لشکر ایمان رسید

5. لشکر والعادیات دست به یغما نهاد

6. ز آتش والموریات نفس به افغان رسید

7. البقره راست بود موسی عمران نمود

8. مرده از او زنده شد چونک به قربان رسید

9. روزه چو قربان ماست زندگی جان ماست

10. تن همه قربان کنیم جان چو به مهمان رسید

11. صبر چو ابریست خوش حکمت بارد از او

12. زانک چنین ماه صبر بود که قرآن رسید

13. نفس چو محتاج شد روح به معراج شد

14. چون در زندان شکست جان بر جانان رسید

15. پرده ظلمت درید دل به فلک برپرید

16. چون ز ملک بود دل باز بدیشان رسید

17. زود از این چاه تن دست بزن در رسن

18. بر سر چاه آب گو یوسف کنعان رسید

19. عیسی چو از خر برست گشت دعایش قبول

20. دست بشو کز فلک مایده و خوان رسید

21. دست و دهان را بشو نه بخور و نه بگو

22. آن سخن و لقمه جو کان به خموشان رسید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو در دست است رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
* که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سر اندازیم
شعر کامل
حافظ
* ای جوان سروقد گویی ببر
* پیش از آن کز قامتت چوگان کنند
شعر کامل
حافظ
* تابر آمد جامهای سرخ مل بر شاخ گل
* پنجه های دست مردم سر فرو کرد از چنار
شعر کامل
فرخی سیستانی