مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 950

1. سپاس آن عدمی را که هست ما بربود

2. ز عشق آن عدم آمد جهان جان به وجود

3. به هر کجا عدم آید وجود کم گردد

4. زهی عدم که چو آمد از او وجود فزود

5. به سال‌ها بربودم من از عدم هستی

6. عدم به یک نظر آن جمله را ز من بربود

7. رهد ز خویش و ز پیش و ز جان مرگ اندیش

8. رهد ز خوف و رجا و رهد ز باد و ز بود

9. که وجود چو کاهست پیش باد عدم

10. کدام کوه که او را عدم چو که نربود

11. وجود چیست و عدم چیست کاه و که چه بود

12. شه ای عبارت از در برون ز بام فرود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر
* عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمی‌باشد
شعر کامل
سعدی
* من نه به اختیار خود می روم از قفای تو
* آن دو کمند عنبرین می کشدم کشان کشان
شعر کامل
کمال خجندی
* گر مزاج نخل و نحل از لطف او یابد مدد
* نیش او پر نوش گردد خار آن خرما شود
شعر کامل
سلمان ساوجی