مولویفیه ما فیه (فهرست)

شمارهٔ 70

فرمود: این که می گویند در نفس آدمی شری هست که در حیوانات و سباع (درندگان) نیست؛ نه از آن روست که آدمی از ایشان بد تر است، از آن روست که آن خوی بد و شر نفس و شومیهایی که در آدم است، بر حسب گوهر خفی است که دروست که این اخلاق و شومیها و شر حجاب آن گوهر شده است - چندانکه گوهر نفیس تر و عظیم تر و شریفتر حجاب او بیشتر – پس شومی و شر و اخلاق بد سبب حجاب آن گوهر بوده است. و رفع این حجب ممکن نشود آلا به مجاهدات بسیار، و مجاهد ها به انواع است: اعظم مجاهدات آمیختنی است با یارانی که روی به حق آورده اند و از این عالم اعراض کرده اند. هیچ مجاهده سخت تر از این نیست که با یاران صالح نشیند که دیدن ایشان گدازش و افنای (نیستی) نفس است، و از این است که می گویند، چون مار چهل سال آدمی نبیند اژدها شود، یعنی که کسی را نمی بیند که سبب گدازش شر و شومی او شود. هر جا که قفل بزرگ نهند دال بر آنست که آنجا چیزی نفیس و ثمین هست، و اینک هر جا حجاب بزرگ، گوهر بهتر – چنانکه مار بر سر گنج است، تو زشتی مار را مبین، نفایس گنج را ببین.


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست
* خون چکید از شاخ گل باد بهاران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* چنان با تار زلف بسته دل پیوند الفت را
* که نتوان یک سر مویش ز یکدیگر جدا کردن
شعر کامل
فروغی بسطامی
* حافظ ز دیده دانه اشکی همی‌فشان
* باشد که مرغ وصل کند قصد دام ما
شعر کامل
حافظ