مولویفیه ما فیه (فهرست)

شمارهٔ 69

میان بنده و حق حجاب همین دو است و باقی حجب از این دو ظاهر می شود، و آن صحت است و مال. آنکس که تندرست است، می گوید: خدا کو؟ من نمی دانم و نمی بینم. همین که رنجش پیدا می شود؛ آغاز می کند که یا الله یا الله، و به حق همراز و هم سخن می گردد. پس دیدی که صحت حجاب او بود، و حق زیر آن درد پنهان بود. و چندانکه آدمی را مال و نوا هست، اسباب مرادات (مرادها) مهیا می کند و شب و روز به آن مشغولست، همین که بی نوایی اش رو نمود، نفس ضعیف گشت و گرد حق گردد:

1. مستی و تهی دستیت آورد به من

2. من بندۀ مستی و تهی دستی تو

حق تعالی فرعون را چهار صد سال عمر و ملک و پادشاهی داد و کامروایی داد. جمله حجاب بود که او را از حضرت حق دور می داشت. یک روز بیمرادی و درد سر نداد تا نبادا که حق را یاد آرد. گفت: تو به مراد خود مشغول می باش . ما را یاد مکن. شبت خوش باد!

3. ازملکت سیر شد سلیمان

4. و ایوب نگشت از بلا سیر


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا خار غم عشقت آویخته در دامن
* کوته نظری باشد رفتن به گلستان‌ها
شعر کامل
سعدی
* گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم
* ورت ز دست نیاید، چو سرو باش آزاد
شعر کامل
سعدی
* چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
* خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری
شعر کامل
حافظ