شماره 110 - قصهٔ خلیفه کی در کرم در زمان خود از حاتم طائی گذشته بود و نظیر خود نداشت
1. یک خلیفه بود در ایام پیش
2. کرده حاتم را غلام جود خویش
3. رایت اکرام و داد افراشته
4. فقر و حاجت از جهان بر داشته
5. بحر و در از بخششش صاف آمده
6. داد او از قاف تا قاف آمده
7. در جهان خاک ابر و آب بود
8. مظهر بخشایش وهاب بود
9. از عطااش بحر و کان در زلزله
10. سوی جودش قافله بر قافله
11. قبلهٔ حاجت در و دروازهاش
12. رفته در عالم بجود آوازهاش
13. هم عجم هم روم هم ترک و عرب
14. مانده از جود و سخااش در عجب
15. آب حیوان بود و دریای کرم
16. زنده گشته هم عرب زو هم عجم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده