شماره 18 - بیان حسد وزیر
1. آن وزیرک از حسد بودش نژاد
2. تا به باطل گوش و بینی باد داد
3. بر امید آنک از نیش حسد
4. زهر او در جان مسکینان رسد
5. هر کسی کو از حسد بینی کند
6. خویش را بیگوش و بی بینی کند
7. بینی آن باشد که او بویی برد
8. بوی او را جانب کویی برد
9. هر که بویش نیست بی بینی بود
10. بوی آن بویست کان دینی بود
11. چونک بویی برد و شکر آن نکرد
12. کفر نعمت آمد و بینیش خورد
13. شکر کن مر شاکران را بنده باش
14. پیش ایشان مرده شو پاینده باش
15. چون وزیر از رهزنی مایه مساز
16. خلق را تو بر میاور از نماز
17. ناصح دین گشته آن کافر وزیر
18. کرده او از مکر در گوزینه سیر
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده