شماره 63 - در جامهٔ خواب افتادن استاد و نالیدن او از وهم رنجوری
1. جامه خواب آورد و گسترد آن عجوز
2. گفت امکان نه و باطن پر ز سوز
3. گر بگویم متهم دارد مرا
4. ور نگویم جد شود این ماجرا
5. فال بد رنجور گرداند همی
6. آدمی را که نبودستش غمی
7. قول پیغامبر قبوله یفرض
8. ان تمارضتم لدینا تمرضوا
9. گر بگویم او خیالی بر زند
10. فعل دارد زن که خلوت میکند
11. مر مرا از خانه بیرون میکند
12. بهر فسقی فعل و افسون میکند
13. جامه خوابش کرد و استاد اوفتاد
14. آه آه و ناله از وی میبزاد
15. کودکان آنجا نشستند و نهان
16. درس میخواندند با صد اندهان
17. کین همه کردیم و ما زندانییم
18. بد بنایی بود ما بد بانییم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده