مولوی_مثنوی معنویدفتر چهارم (فهرست)

شماره 101 - قوله علیه السلام من بشرنی بخروج صفر بشرته بالجنة

1. احمد آخر زمان را انتقال

2. در ربیع اول آید بی جدال

3. چون خبر یابد دلش زین وقت نقل

4. عاشق آن وقت گردد او به عقل

5. چون صفر آید شود شاد از صفر

6. که پس این ماه می‌سازم سفر

7. هر شبی تا روز زین شوق هدی

8. ای رفیق راه اعلی می‌زدی

9. گفت هر کس که مرا مژده دهد

10. چون صفر پای از جهان بیرون نهد

11. که صفر بگذشت و شد ماه ربیع

12. مژده‌ور باشم مر او را و شفیع

13. گفت عکاشه صفر بگذشت و رفت

14. گفت که جنت ترا ای شیر زفت

15. دیگری آمد که بگذشت آن صفر

16. گفت عکاشه ببرد از مژده بر

17. پس رجال از نقل عالم شادمان

18. وز بقااش شادمان این کودکان

19. چونک آب خوش ندید آن مرغ کور

20. پیش او کوثر نیامد آب شور

21. هم‌چنین موسی کرامت می‌شمرد

22. که نگردد صاف اقبال تو درد

23. گفت احسنت و نکو گفت ولیک

24. تا کنم من مشورت با یار نیک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سطوت از کوه ستانند و بکاهی بخشند
* کلهٔ جم به گدای سر راهی بخشند
شعر کامل
اقبال لاهوری
* اگر آلوده درمان نسازی درد را صائب
* ز بیماری همان بیمار داری می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* نقاب گل کشید و زلف سنبل
* گره بند قبای غنچه وا کرد
شعر کامل
حافظ