غزل شمارهٔ 110
1. ز جهان بود وجود تو غرض
2. گل عرض بوده و بود تو غرض
3. گرچه مسجود ملک شد آدم
4. بود از آن سجده سجود تو غرض
5. زین همه شاهد و مشهود بود
6. ذوق را شهد شهود تو غرض
7. گرچه دستان زن گل شد بلبل
8. داشت در پرده سرود تو غرض
9. آنچه کالاکه در این بازار است
10. هست سرمایه و سود تو عرض
11. بزم آرا و چمن پیرا را
12. در دو کون است و رود تو غرض
13. گرچه نعت گل و نسرین میگفت
14. داشت اسرار درود تو غرض
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده