غزل شمارهٔ 126
1. ای قامت تو سرو لب جویبار دل
2. وی طلعت تو صورت باغ و بهار دل
3. افکنده عقد زلف تو در کار جان گره
4. در طرهٔ تو تیره شده روزگار دل
5. گو نگهتی ز گیسوی مشکین او صبا
6. کز حد گذشت بر سر ره انتظار دل
7. نی از وصال خرم و نی از فراق خوش
8. افتادهام بورطهٔ حیرت ز کار دل
9. دنیا و دین و جان و خرد میدهد بباد
10. بیچاره آن فلک زده کوشد دچار دل
11. دیدم برت چو خواری دل عزت رقیب
12. گشتم ز بیوفائی تو شرمسار دل
13. خون می خورد دل و همه سرخوش ز جام تو
14. نبود روا بدور تو اینسان مدار دل
15. رفت از برو قرار ببزم رقیب کرد
16. با زلف بی قرار تو این شد قرار دل
17. این لخت دل به پیش سگش هم نیفکند
18. دیدی چقدر بود برش اعتبار دل
19. گفتی که دل بطرهٔ خوبان مده چه سود
20. اکنون که رفت از کف من اختیار دل
21. اسرار موج بحر محبت بیفکند
22. آخر در نگار دل اندر کنار دل
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده