غزل شمارهٔ 137
1. ز اشک و آه اندر بوتهٔ تصعید و تقطیرم
2. اگر باورنداری بین ز اشک سرخ اکسیرم
3. مشو سرپیچ چون زلف شب آسایت حذر فرما
4. ز افغان سحرگاه وزدود آه شبگیرم
5. بشارت ای گروه کودکان دیوانهٔ آمد
6. حذر ای معشر فرزانگان بگسیخت زنجیرم
7. هوای عشقبازی با جوانانم دگر نبود
8. برآنم تا بیابم پیری و در پای او میرم
9. نه پیر سالخورد از گردش این کهنه زال چرخ
10. جوان رائی که گیرم دامنش طفلی ز سر گیرم
11. غرض کز عشق خوبان نبودم اسرار دل خالی
12. گهی عشق جوانان دارم و گه عاشق پیرم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده