غزل شمارهٔ 177
1. مپند ار او نهان و تو عیانی
2. تو در سبحات سبحانی نهانی
3. چو تو باشی نه برخورد اراز اوئی
4. چو او باشد تو کی اندر میانی
5. گمان بگذار و بر نور یقین پیچ
6. که بیشک او یقین و تو گمانی
7. توئی هستی نما و اوست هستی
8. سرابی او چو آب زندگانی
9. نه تنها معنی جسم است و صورت
10. بود معنی ارواح و معانی
11. هر آئینه ز حق اسمی نماید
12. تو اسما جملگی را ترجمانی
13. بیا آیینهها گم کن در اسماء
14. تو هم گم شو مهین اسمی بمانی
15. وزین پس نفی اسما و صفاتست
16. در این دریا همه گشتند فانی
17. نماند نی عبارت نی اشارات
18. نه اسراری بماند نی بیانی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده