ملا هادی سبزواری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 31

1. دل و جانم فدای حضرت دوست

2. نی، فدای گدای حضرت دوست

3. هر دمی صد جهان ز جان خواهم

4. تا فشانم بپای حضرت دوست

5. چشم فتّان او بلای دل است

6. دل فدای بلای حضرت دوست

7. هست پاداش نیستی هستی

8. نیست شو در هوای حضرت دوست

9. گر فنا شد وجود ما گوشو

10. باد دائم بقای حضرت دوست

11. از دل و دین و هست و نیست برست

12. هرکه شد مبتلای حضرت دوست

13. با سگ کویش آنکه اُنس گرفت

14. شد سوا از سوای حضرت دوست

15. هر کرا کُشت خونبهایش شد

16. ای فدای بهای حضرت دوست

17. خلد و کوثر بجرعه ای بفروش

18. غیر مگزین بجای حضرت دوست

19. دِیر جویان و هم حرم پویان

20. همه رو در سرای حضرت دوست

21. جمله زیر لوای رحمت بین

22. خاصه اهل ولای حضرت دوست

23. گاه جامم بلب گهی جانم

24. تا چه باشد رضای حضرت دوست

25. دم عیسی گرفت باد سحر

26. از دم جانفزای حضرت دوست

27. گشت اسرار از سرایت فیض

28. مرغ دستانسرای حضرت دوست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا به علت بیگانگی ز خویش مران
* که دوستان وفادار بهتر از خویشند
شعر کامل
سعدی
* ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
* چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
شعر کامل
حافظ
* تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
* خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است
شعر کامل
حافظ