ملا هادی سبزواری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 79

1. که انداین کاروان یارب چه کس میرفت و میآمد

2. که از روز ازل بانگ جرس میرفت و می آمد

3. زهی زان نور بی پایان خهی زانعشق بی انجام

4. شهاب بیکران بیحد قبس میرفت و می آمد

5. شد از شرب نهان ما تو گوئی محتسب آگه

6. که بر دور سرای ما عسس میرفت و می آمد

7. ز دست خصم بدگو تا چه آید بر سرم گو باز

8. بسوی آن شکرلب چون مگس میرفت و می آمد

9. مگر دانست کز عمرم دم آخر بود کز تن

10. زبهر دیدنت جان چون نفس میرفت و می آمد

11. نصیب مرغ دل بود از پریدن دل پرندنها

12. چو مرغی کودر اطراف قفس میرفت و می آمد

13. به دل اندر خم زلفش ز شست آن کمان ابرو

14. خدنگ غمزهها ازپیش و پس میرفت و می آمد

15. همی می رفت و می آمد دلم دوش از طپیدنها

16. ز غوغای سگت کآیا چه کس میرفت و می آمد

17. ره کویش همی پیمود اسرار و درش نگشود

18. بشد شرمنده پیش خود ز بس میرفت و می آمد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر چه مغز بادام است بس نغز
* بباید پوست کندن تا دهد مغز
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
* بر او نمرده به فتوای من نماز کنید
شعر کامل
حافظ
* لعلی از کان مروت برنیامد سال‌هاست
* تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد
شعر کامل
حافظ