قصیدهٔ شمارهٔ 47
1. نشنیدهای که زیر چناری کدو بنی
2. بر رست و بردوید برو بر به روز بیست؟
3. پرسید از آن چنار که «تو چند سالهای؟»
4. گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است»
5. خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز
6. بر تر شدم بگو تو که این کاهلی ز چیست»
7. او را چنار گفت که «امروز ای کدو
8. با تو مرا هنوز نه هنگام داوری است
9. فردا که بر من و تو وزد باد مهرگان
10. آنگه شود پدید که از ما دو مرد کیست»
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده