نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1122

1. ای یار بی‌وفا که ز ما برشکسته‌ای

2. پیوند مهر و عِقد محبت گسسته‌ای

3. ضایع مکن حقوقِ مودّت به هیچ حال

4. گر خود همه دمی‌ست که با ما نشسته‌ای

5. ما از تو خسته‌ایم و شکایت نمی‌کنیم

6. باری مکن ز ما گله کز ما نخسته‌ای

7. ما دست شسته از دل و جان در وفای تو

8. تو دل چرا ز دوستی ما بشسته‌ای

9. با این همه لطافت و شیرین زبانی ا‌ت

10. با ما به گاهِ طعنه زدن چون کبسته‌ای

11. آخر به رستخیز منت التفات نیست

12. پنداری از صراطِ قیامت برسته‌ای

13. حالا ز سوز وامقِ بی‌چاره غافلی

14. آری هنوز باش که عذرا نجسته‌ای

15. ای سروِ باغ جان که ز چشمم نمی‌روی

16. بر جوی‌بارِ دیده ی من طرفه رسته‌ای

17. دل بردی از نزاری و جان هم دریغ نیست

18. گر دل درین ستم زده جان نیز بسته‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* پروای سرد و گرم خزان و بهار نیست
* آن را که همچو سرو و صنوبر قبا یکی است
شعر کامل
صائب تبریزی
* به عالم هر دلی کاو هوشمند است
* به زنجیر جنون عشق، بند است
شعر کامل
شیخ بهایی