شمارهٔ 1128
1. اگر عنانِ عنایت به سوی ما تابی
2. مگر بود که مرا زنده باز دریابی
3. عجب اگر اجلم مهلتِ وصال دهد
4. مگر که دیر نیایی و زود بشتابی
5. بیا کز آتشِ فرقت چو ژاله میبارد
6. بر آبگینه ی رویم سرشک عنابی
7. غمت به تیغ بلا پوست باز کرد ز من
8. ندانم از که درآموخت رسم قصابی
9. ز روی همچو زرم اشک سیم میسازد
10. زهی فلان که چنین شهره شد به قلّابی
11. ز بس که موج زد و غوطه داد مردمِ چشم
12. گرفت مردمَکش خویِ مردمِ آبی
13. بیا که روی چو مهتابه ی نزاری شد
14. ز آفتابِ رخت در حجاب مهتابی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده