شمارهٔ 1145
1. دوش آمد و گفت اگر ز هستی
2. یکباره درست برشکستی
3. رو از سر نام و ننگ برخیز
4. چون بر سر کوی ما نشستی
5. یا دست وفا به دست ما ده
6. ورنه سر خویش گیر و جستی
7. خودبینی و خویشتننمایی
8. بسیار بتر ز بتپرستی
9. از خودبینی خلاص یابی
10. گر خویش به پیش برنهاستی
11. سرها که ز غایت توهم
12. بر غنجچهی خیال بستی
13. ای مرغ رمیده از نشیمن
14. باز آی به آشیان و رستی
15. زنهار نزاریا نگویی
16. با بیخبران سخن ز مستی
17. باشد که مگر وجود مستان
18. معراج کند شبی ز پستی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده