نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1147

1. کاشکی ما را جفا از پیشِ ما برداشتی

2. کز وجود ناقص ما ذره ای نگذاشتی

3. من بر آنم کز وجودِ من برون آرد مرا

4. در سر ِ هر کس به حد ِ او بود پنداشتی

5. سلطنت هم گر بدین طبل و علم بودی به حشر

6. دشت بان داهولِ خود آن روز هم بفراشتی

7. مطبخ محمود با چندان شکوه سلطنت

8. هم به سعی دشت بان می یافت شام و چاشنی

9. وای ازین دیوان ِ مردم چهره یعنی نفس ما

10. آدم ار دانسته بودی تخمِ بد کی کاشتی

11. گر بدانستی که با خاک خواهد رفت خاک

12. چشمه ی حیوان به دست ِ خود نمی انباشتی

13. رستمی بودی مظفر گشته بر اکوان

14. گر نزاری روی از اکوانِ خود برداشتی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید
* در سماع آمد و استاد همه مرغان شد
شعر کامل
مولوی
* ثواب روزه و حج قبول آن کس برد
* که خاک میکده عشق را زیارت کرد
شعر کامل
حافظ
* از تو ای دوست نگسلم پیوند
* ور به تیغم برند بند از بند
شعر کامل
هاتف اصفهانی