نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1179

1. یاد باد آن که مرا با تو قراری بودی

2. در میانِ من و تو واسطه یاری بودی

3. گر چه از سعیِ رقیبان گله‌ها داشتمی

4. گه‌گهم با رخ تو هم سر و کاری بودی

5. هم رقیبانِ تو صد بار جفا بردندی

6. تا مرا یک نفسی پیشِ تو باری بودی

7. گفتمش دوش کجا با که کشیدی باده

8. هر چه در نرگسِ مستِ تو خماری بودی

9. همه شب زلفِ تو بر گردنِ من پیچیده

10. هم چو از عنبر تر تافته ماری بودی

11. بلبلِ مستِ گلستانِ تو بودم هم‌وار

12. خلق را با من از آن واسطه خاری بودی

13. گفتمی نیست مرا هیچ تعلّق با او

14. این زمان معترفم معترف آری بودی

15. از کنارم همه شب تا به میان در خون است

16. در میان کاش که با دوست کناری بودی

17. ناله ی عشق تو بر صد ره رساندی همه شب

18. در جهان گر چو نزاری تو زاری بودی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از غرور بی نیازی بارها بال هما
* بر سر من سایه افکنده است و سر پیچیده ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* بدخواه تو خود را به بزرگی چو تو داند
* لیکن مثلست آنکه چناری و کدویی
شعر کامل
انوری
* بامداد آن لعبت خوش لب ز بهر بوی خوش
* چون گلاب پارسی بر زلف مشک‌آگین زند
شعر کامل
امیر معزی