شمارهٔ 1201
1. نمیدانم چه بد کردم که نیکم زار میداری
2. تنم رنجور میخواهی دلم بیدار میداری
3. ز رنجم راحتی داری از آنم دیر میپرسی
4. به زاری کردنم شادی از آنم زار میداری
5. چه آزاری ز من من خود به آزاری نمیارزم
6. چه باشم خود کی ام کز من چنین آزار میداری
7. کجا شد آن که گهگاهی ز دردم یاد میکردی
8. عزیزم داشتی ز اوّل به آخر خوار میداری
9. نهی بر جانِ من منّت که تیمارت همی دارم
10. دلم خون شد ز تیمارت نکو تیمار میداری
11. به دردی قانعم از تو به دشنامی شدم راضی
12. نزاری نیک بدنام است ازو زان عار میداری
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده