نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1264

1. به دست بی خبران چیست هیچ سرزنشی

2. دریغ اگر به دل افسردگان رسد تپشی

3. ز خُبثِ مدعیان اهل حق نیندیشند

4. به نیک بخت چه نقصان رسد ز بد کنشی

5. نخورده معترض از ذوقِ عشق بی خبرست

6. چه سود تا ندهندش ازین قدح چششی

7. چه منفعت ز حصولِ مراد گولی را

8. که روح تازه ندارد به روی خوش منشی

9. جماعتی که محبت ز فطرت آوردند

10. خلاصه ی دلِ ایشان به هم کند کششی

11. مریدِ عشقم و الّا به حکمِ اونروم

12. که می نماید ازین خوب تر به من روشی

13. غذا ز خونِ جگر ساختم چو می بینم

14. که نیست با من از این سازگارتر خورشی

15. نزار یا نتوان شد به خود کسی که نهال

16. به اصل باز نشد تا نیافت پرورشی

17. نشد هر آینه الّا به سعی آتش پاک

18. زری و سیمی کآلوده شد به غلّ و غشی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی
* ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم
شعر کامل
حافظ
* کدام آلاله می‌بویم که مغزم عنبرآگین شد
* چه ریحان دسته بندم چون جهان گلزار می‌بینم
شعر کامل
سعدی
* تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
* ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رویی
شعر کامل
حافظ