نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1379

1. گر امشب هم چو دوش از در درآیی

2. چو روح الله به لب معجز نمایی

3. زهی دولت ولی تا بر که گردی

4. زهی خلوت ولی تا بر چه رایی

5. چه خوش باشد اگر شادان و خندان

6. دگر بار از درم ناگه درآیی

7. رقیبانت اگر مانع نیایند

8. ز هجرانت مگر یابم رهایی

9. چو برداری نقاب از رشکِ خورشید

10. درِ فردوسِ اعلا می‌گشایی

11. چو بنشینی دمی بر دست گیری

12. شکر می‌ریزی و جان می‌فزایی

13. خواصی طرفه داری در لب و چشم

14. که جان می‌بخشی و دل می‌ربایی

15. ترا گر زهره خوانم جایِ آن است

16. که خوش می‌رقصی و خوش می‌سرایی

17. به کویت آمدم دیروز و گفتم

18. مگر در چشمم آمد روشنایی

19. رقیبِ تیره رویت بر سرِ کوی

20. به من گفت ای فلان آخر کجایی

21. سرِ خود گیر اگر جانت به کارست

22. دگر زنهار تا این‌جا نیایی

23. بدو گفتم که ای من خاکِ کویت

24. چرا آخر چنین در خونِ مایی

25. چه بد دیدی همه عمر از نزاری

26. مکن بیگانگی هم آشنایی

27. به من گفت ای فضولی چون تو هرگز

28. نمیشایی به خود ما را نشایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند
* بانگ و فریاد برآری که مسلمانی نیست
شعر کامل
سعدی
* نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن
* گرد عصیان بهر گندم بر رخ آدم نشست
شعر کامل
صائب تبریزی
* به سان‌ گوی کردم دل که دیدم آن صنم دارد
* زسنبل زلف چون چوگان و ازگل چهره چون میدان
شعر کامل
امیر معزی