شمارهٔ 1380
1. بر امیدِ تو که روزی به سرم بازآیی
2. منم و دردِ دل و کنج غم و تنهایی
3. اگرم هیچ حیاتی و بقایی باقیست
4. آخرالامر مگر مرحمتی فرمایی
5. از درم باز درآیی و به بر درگیری
6. کله از سر بنهی بندِ قبا بگشایی
7. گرچه شایسته ی وصلِ تو نباشد چو منی
8. تو اگر بر چو منی رحم کنی میشایی
9. دل و دین از منِ بیچاره به غارت بردی
10. شکرها گویم اگر بیش برین نفزایی
11. تو خود از بردنِ دل باز نمیپردازی
12. چه کنم میرسدت دلبری و رعنایی
13. روی در رویِ رقیبانی و یاران محروم
14. آه ازین غصّه که یکباره شدم شیدایی
15. مردمانم ز ملامت متواری کردند
16. چون کنم زور کنم با صنم یغمایی
17. گو میارای به مشّاطه ی قدرت رخِ خوب
18. تا نباید شدنم شیفته و سودایی
19. صورتِ آدمیان را به نکویی حدّیست
20. آدمیزاده که دیدهست بدین زیبایی
21. گرچه در قاعده ی لذت دنیا طالب
22. بینصیب است به پیرانهسر از برنایی
23. چون مرا عشق چنین واقعه ای پیش آورد
24. با قضا پنجه کنم جهل بود دانایی
25. گو جهان زیر و زبر شو من و عشقِ تو که هست
26. دوستی ممتنع از هر دری و هر جایی
27. در به رویِ همه خوبان جهان بربستم
28. بر امیدِ تو که روزی به سرم بازآیی
29. سرِ هم خانگی ام نیست نزاری با تو
30. منم و دردِ دل و کنج غم و تنهایی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده