نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 1398

1. خون شد دل مجروحم در گوشه ی تنهایی

2. ای بخت نمی دانم تا کی به سرم آیی

3. صبری و دلی باید کز عهده برون آید

4. ور نی که تواند کرد از دوست شکیبایی

5. آرام نمیگیرد با خویش نمی آید

6. تا من چه کنم آخر با این دل سودایی

7. ای دوست امانم ده زین ورطه ی نومیدی

8. وی بخت خلاصم کن زین محنتِ تنهایی

9. این بارم اگر دولت باز آید و بنوازد

10. دیگر نکنم هرگز خودبینی و خود رایی

11. تسلیم نمی گردم در عالم جمعیت

12. این تفرقه باری نیست الّا همه از از مایی

13. مسکین تر و عاجز تر از من نبود عاشق

14. من خود نکنم هرگز دعویِ توانایی

15. ماییم و دلی وین دل از عشق تو بی حاصل

16. وین بند چنین مشکل باشد که تو بگشایی

17. در چشم نمی آید جز دوست مرا چیزی

18. خود غیر نمیگنجد در منظر بینایی

19. مه کیست که بارویت در معرض حسن آید

20. شب گرد جهان پیما تنها روِ هر جایی

21. ای مردمک چشمم از روضه ی بینایی

22. بستانِ جمالت را هستند تماشایی

23. بی چاره نزاری شد فرتوت و سرآسیمه

24. در خانه ز بی یاری در شهر ز بی جایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باور مکن که صورت او عقل من ببرد
* عقل من آن ببرد که صورت نگار اوست
شعر کامل
سعدی
* عالم شهر گو مرا وعظ مگو که نشنوم
* پیر محله گو مرا توبه مده که بشکنم
شعر کامل
سعدی
* همراه خود نسیم صبا می برد مرا
* یا رب چو بوی گل به کجا می برد مرا؟
شعر کامل
رهی معیری