شمارهٔ 1406
1. دیده ای در عشق چون مجنون دگر دیوانه ای
2. هان بیا بنگر مرا آشفته بر جانانه ای
3. وحشیی بینی ملولی، سرگرانی، دل سبک
4. ترک مردم کرده و خو کرده در ویرانه ای
5. ممتحن بی خویشتن، غمخواره ای، بیچاره ای
6. بیدلی، شوریده ای، بی حاصلی، دیوانه ی
7. عاشقی، بی طاقتی، محنتکشی، تیزآتشی
8. جانسپاری، بیقراری، خودکشی، پروانه ای
9. رازداری، محرمی، با دردمندان همدمی
10. مفلسی، غممونسی، با نیستی هم خانه ای
11. پاک بازی، دین براندازی، مصفّا سینه ای
12. دُردنوشی، والهی، از خویشتن بیگانه ای
13. رفته با هر شاهدی، ببریده از هر زاهدی
14. فارغ از هر دعوی ای، ایمن ز هر خرمانه ای
15. پاکسوزان را ندیدستی بیا بیا اینک ببین
16. تا بود در خرمنِ ما صد چو مجنون دانه ای
17. گر به چشمِ عقل بینی، پنبه در گوش آگنی
18. نشنوی بیهوده از هر جاهلی افسانه ای
19. تا لبِ خاک ار نخواهی باده پیمودن دمی
20. چون نزاری کف نداری خالی از پیمانه ای
21. دامن از دنیی و دین در پای کش بی عذر و سر
22. در میانِ عارفان نه از پیِ شکرانه ای
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده