نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 339

1. جانا بیا که مدت هجران ز حد گذشت

2. تشویش روزگار پریشان ز حد گذشت

3. چند احتمال و صبر توان کرد چاره یی

4. کاین درد را توقف درمان ز حد گذشت

5. امّید وصل هم نتوان کرد منقطع

6. هر چند انتظار فراوان ز حد گذشت

7. بگذشت عمر و هیچ تدارک نکرد یار

8. صبر من و جفای رقیبان ز حد گذشت

9. جمعیتی پدید نیامد هنوز و هجر

10. بر وعده ی مخاف جانان ز حد گذشت

11. کو کشتی وصال که در قلزم فراق

12. موج بلا و آفت طوفان ز حد گذشت

13. بر من نکرد رحم و نبخشود و راز من

14. شد آشکار و ناله ی پنهان ز حد گذشت

15. دل در تنور سینه ی پر آتشم بسوخت

16. نبود عجب چو آتش سوزان ز حد گذشت

17. ای پیک عاشقان نفسی رنجه کن قدم

18. دانی که محنت من حیران ز حد گذشت

19. با یار گو نزاری شوریده حال را

20. هم جانبی بدار که نتوان ز حد گذشت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون گشودی به شکر خنده لب از بی مغزی
* از سر خود مشو ای پسته خندان غافل
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر چند که زلف تو سپاهیست جهانگیر
* هر روز پریشان نتوان کرد سپه را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* من از تو صبر ندارم که بی تو بنشینم
* کسی دگر نتوانم که بر تو بگزینم
شعر کامل
سعدی