نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 392

1. قد قامت الصّلات برآمد ز بامداد

2. برخیز ساقیا بستان از مدام داد

3. گر بر حلال زاده حرام است خون رز

4. پس آب و نان حرام بود بر حرام زاد

5. بگذار تا نماز کند اقضی القضات

6. برنه پیاله ای به کفش تا سلام داد

7. بسیار در محامد رز شعر گفته اند

8. من نیز هم ولیک ندارم تمام یاد

9. دهقان که در عمارت رز سعی می کند

10. عمرش مدام باشد و بختش مدام باد

11. از خنب خانه می دمد این خوش نفس نسیم

12. یا از بهشت می وزد این خوش خرام باد

13. شادم به قرض دادن و دادن به وجه می

14. چون من کسی که دید که باشد به وام شاد

15. کلّی طمع ببر ز عوانان نزاریا

16. رو کرد کان دهر نه این ها کدام زاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس زبان چشم خوبان را نمی داند چو ما
* روزگاری این غزالان را شبانی کرده ایم
شعر کامل
صائب تبریزی
* نماز شام قیامت به هوش بازآید
* کسی که خورده بود می ز بامداد الست
شعر کامل
سعدی
* در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
* سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست
شعر کامل
سعدی