شمارهٔ 411
1. دلم ز جورِ تو خون گشت و بر نمی گردد
2. ز راهِ دیده برون گشت و بر نمی گردد
3. چه سخت جان است این آهنین صفت دلِ من
4. که در فراقِ تو خون گشت و بر نمی گردد
5. به پایِ هجر در افتاد و بر نمی افتد
6. به دستِ عشق زبون گشت و بر نمی گردد
7. ز چاه محنتِ بختم خلاص روزی نیست
8. که چرخِ وصل نگون گشت و بر نمی گردد
9. خرد ز حلقۀ زلفت که پای بندِ دل است
10. جهان نمایِ جنون گشت و بر نمی گردد
11. نزاریا دگر از دل مگوی و گر گویی
12. جزین مگوی که خون گشت و بر نمی گردد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده