نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 420

1. جمادست آن که دل داری ندارد

2. یقین می دان که جان باری ندارد

3. تو آن منگر که صاحب دولت این جا

4. به جز عیش و طرب کاری ندارد

5. اگرچه ملک و مال و جاه دارد

6. ولی چون یارِ من یاری ندارد

7. ز من باور مکن گر چینِ زلفش

8. دلی در زیرِ هر تاری ندارد

9. ز من مشنو اگر از غمزۀ او

10. خرد در هر قدم خاری ندارد

11. چو از هر گوشه تُرکِ چشمِ مستش

12. نظر بر خونِ هشیاری ندارد

13. کمند اندازِ گیسویش به هر جا

14. رسن در حلقِ عیّاری ندارد

15. تو هم مشنو ز من گر این گواهی

16. به نزدیکِ تو مقداری ندارد

17. دروغ است این سخن گر از هر اعضا

18. نزاری نالۀ زاری ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق
* خرمن مه به جوی خوشه پروین به دو جو
شعر کامل
حافظ
* نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
* نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
شعر کامل
مولوی
* از ما گله بی ثمری کس نشنیده است
* هر چند که چون بید سراپای زبانیم
شعر کامل
صائب تبریزی