نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 469

1. هرکه در عشق چو ما از سر جان برخیزد

2. نه همانا که ز آسیب بلا پرهیزد

3. عشق گویند بلایی ست حذر کن ز بلا

4. پس رو عشق تو از پیش بلا نگریزد

5. عاشقم ، عاشقم ای یار ملامت چه کنی؟

6. لا محال از عقب عشق ملامت خیزد

7. عشق بی زخم ملامت نبود من چه کنم

8. چه کند عاشق و با عشق چه رنگ آمیزد

9. عشق چون دام بیندازد دانش چه زند

10. مرغ زیرک نشنیدی که ز حلق آویزد

11. دلم از مهر تو خالی نشود جان عزیز

12. نه که با جان دلم از مهر تو کین انگیزد

13. آه کز عشق تو سد عاشق بیچاره چو من

14. در فراق تو دل از دیده برون می ریزد

15. دی به نزدیک نزاری شده بودم مسکین

16. دست برداشته بود از غم و بر سر می زد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چنینست کردار چرخ بلند
* به دستی کلاه و به دیگر کمند
شعر کامل
فردوسی
* با غم ایوب نیست رنج مرا نسبتی
* صبرم ازو کم‌ترست، دردم ازو بیش‌تر
شعر کامل
هلالی جغتایی
* ز دور یاسمنت سبزه سر نکرده هنوز
* بنفشه از سمنت سربدر نکرده هنوز
شعر کامل
محتشم کاشانی