نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 691

1. هنوز اگرچه جفا دیده می روم ز برش

2. وفا کنم به دو چشم از میانِ جان به سرش

3. چنان که تشنه ز آبِ حیات نشکیبد

4. نمی شکیبم از آن مایلم به خاک درش

5. گرم به تیرِ جفا خسته کرد باکی نیست

6. به تیغ باز نگردم ز رویِ چون سپرش

7. به نفخِ صور چه حاجت مرا که برخیزم

8. اگر به خاک فرو گویدم کسی خبرش

9. مهِ دو هفته که باشد که آفتابِ منیر

10. روا بود که رود هم چو سایه بر اثرش

11. دلِ ضعیف چه باشد هزار جانِ عزیز

12. به یک کرشمه برند آن دو چشمِ شیوه گرش

13. مشامِ بادِ صبا مشک بوی کی بودی

14. اگر نبودی بر چینِ زلفِ او گذرش

15. هزار صوفیِ صافی نه هم چو من رندی

16. ز راهِ دین ببرد التفاتِ یک نظرش

17. نزاریا تو و زاری خلاف می گویند

18. که جز به زر نتوان کرد دست در کمرش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* می‌نماید عکس می در رنگ روی مه وشت
* همچو برگ ارغوان بر صفحه نسرین غریب
شعر کامل
حافظ
* پرویز کنون گم شد، زان گمشده کمتر گو
* زرین تره کو برخوان؟ رو کم ترکوا برخوان
شعر کامل
خاقانی
* آتش زهد و ریا خرمن دین خواهد سوخت
* حافظ این خرقه پشمینه بینداز و برو
شعر کامل
حافظ