نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 692

1. کیست شیخ الوقت تا فریاد دارم بر درش

2. زان که خلقی در ضلالت برد زلفِ کافرش

3. آن که گر یک بوسه با بادِ صبا هم ره کند

4. در خروش آید نباتِ مصر و شهد از شکّرش

5. وان که از رویِ شرف لؤلؤیِ لالا در صدف

6. خط به لالایی دهد با لعلِ گوهر پرورش

7. وان که گر بر عارضِ سیمینش اندازد نظر

8. سر نهد بر خّطی عنبر بویِ مشکِ اذفرش

9. از گلابِ عشق بِسرشته ست گویی فطرتش

10. وز برایِ فتنه پرورده ست گویی مادرش

11. گر ز من پرسد کدامین است گویم آن که عشق

12. در مراتب می نهد جان و جهانی دیگرش

13. گو بده فتوا که در وی بت پرستیدن رواست

14. یا بکن کوتاه دست از ملّتِ پیغمبرش

15. ورنه پیشِ شحنه بردارم فغان از محتسب

16. دادِ من بستاند از چشمانِ مستِ دل برش

17. ور شوم نومید ازو باید ضرورت داد خواست

18. بر درِ مخدوم و بنشستن مجاور بر درش

19. مشکلی دارم که از یرغوچیان آن شوخ را

20. هر که خواهد دید خواهد شد به عمدا یاورش

21. تا نزاری را بلایِ عشق چون آمد به سر

22. عاشقی سربازیی صعب است در پیران سرش

23. آری آری هر که عاشق نیست نزدِ اهلِ دل

24. جان ندارد گرچه جان می ماند اندر پیکرش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج
* فکر معقول بفرما گل بی خار کجاست
شعر کامل
حافظ
* خبرت هست که بلبل ز سفر بازرسید
* در سماع آمد و استاد همه مرغان شد
شعر کامل
مولوی
* غنچه گو تنگ دل از کار فروبسته مباش
* کز دم صبح مدد یابی و انفاس نسیم
شعر کامل
حافظ