شمارهٔ 737
1. گر نسبت خرقه نبرد شیخ به صادق
2. نی شیخ بود زرق فروشیست منافق
3. و نیز به نسبت ببرد دلق مرقع
4. سودش نبود گر نبود عاشق صادق
5. بر خرقه ی تسلیم زن از سوزن اخلاص
6. یک رقعه ز پرکاله ی ارباب حقایق
7. گر بشنوی از من سخن و کار بداری
8. یک نکته ی شایسته ی بایسته ی لایق
9. با اهل صفا می خور هان تا نخوری می
10. الا به رخ فرخ اصحاب موافق
11. یک پرتو نورست چه لیلی و چه مجنون
12. یک ذره ظهور است چه عذرا و چه وامق
13. این جا که من و تو سر و دستار حرام است
14. و آن جا که همه اوست حلال است لواحق
15. در گردن تو ما و من توست علاقه
16. گر بر شکنی وارهی از کل علایق
17. خود واقعه ای نیست دگر جز تو در این راه
18. از خویش برون آی و برستی ز عوایق
19. محتاج کسی باش که محتاج نباشد
20. تقدیر برون است ز تدبیر خلایق
21. موسی نتوانست درآمد به ره خضر
22. عاقل نتواند که شود پس رو عاشق
23. دل سوخته می باش و به خون غرقه نزاری
24. کمتر نتوان بود درین ره ز شقایق
25. نعل فرس عشق ز پیشانی خود ساز
26. بر ذروه ی افلاک زن اوتاد سرادق
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده