نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 757

1. نه بی تو طاقتِ صبر و نه با تو رویِ وصال

2. ترا ز من چو مرا از جهان گرفت ملال

3. سمومِ هجر تو دود از دلم برآوردی

4. اگر نه بویِ تو می بُرد می ز بادِ شمال

5. رقیب راست گمان می برد که پندارد

6. که در کنارِ منی روز و شب ولی به خیال

7. چو بر تو شیفته تر می شوم ز غایتِ شوق

8. تو هم فریفته تر می شوی به حسن و جمال

9. ترا که دوست گرفتم گمان نمی بردم

10. به دشمنی و چنین دشمنی به حّدِ کمال

11. ببخش بر منِ مسکین اگر دلی داری

12. که بر اسیرِ زبون رحمت آورد قتّال

13. چو نا امید شوم دم به دم بر آن باشم

14. که از دیارِ تو رحلت کنم هم اندر حال

15. و لیک بی دل و بی جان کجا توانم رفت

16. که مبتلا شده ام هم چو مرغِ بی پر و بال

17. نزاریا چه کنی هم چنین به زاریِ زار

18. جفاش می کش و خوش می گری و خوش می نال


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای نوبهار عاشقان داری خبر از یار ما
* ای از تو آبستن چمن و ای از تو خندان باغ‌ها
شعر کامل
مولوی
* کدامین آتشین رخسار بزم افروز عالم شد؟
* که خون زاهدان خشک، جوش ارغوان دارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر خبر داری زحی لایموت
* بر دهان خود بنه مهر سکوت
شعر کامل
عطار