نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 850

1. منم که برنکنم از آستان یار سرم

2. اگر به سنگ بکوبند هم چو مار سرم

3. به دیده چون بخرامد نهم چرا ننهم

4. به زیر هر قدمش گر بود هزار سرم

5. بر آستان درش سر نهاده پندارم

6. که آفتاب گرفته ست در کنار سرم

7. نگاه نرگس مستش به کیست آه دریغ

8. که چون بنفشه فروشد درین خمار سرم

9. چو بر حریر نی ام در کنار گل خفته

10. دریغ نیست که بالین کند ز خار سرم

11. به اختیار بدادم ز دست دامن دل

12. ولی ز دست ندادم به اختیار سرم

13. گذشت عمرم و عمری گذشت تا مانده ست

14. برون ز غرفه ی امید ز انتظار سرم

15. سر عزیز چرا می دهم به دست فنا

16. نه آخر از در یار است یادگار سرم

17. نزاری ام نه به زاری چو غافلان دگر

18. که پای مال کند خوابِ روزگار سرم

19. اگر چه بی سر و پایم فرو نمی آید

20. به چار بالش ارکان افتخار سرم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سپهر بلند ار کشد زین تو
* سرانجام خشتست بالین تو
شعر کامل
فردوسی
* تا داشتیم چون سرو یک پیرهن درین باغ
* از گرم و سرد عالم پروا نبود ما را
شعر کامل
صائب تبریزی
* همای بر همه مرغان از آن شرف دارد
* که استخوان خورد و جانور نیازارد
شعر کامل
سعدی