شمارهٔ 867
1. به اختیار ز روی تو بر ندارم چشم
2. بدین قرار ز روی تو برندارم چشم
3. رقیبِ کویِ تو گر دیده های من بخلد
4. به نوکِ خار ز روی تو برندارم چشم
5. دمی ز چشم خیالت نمی رود چه عجب
6. گر آشکار ز روی تو برندارم چشم
7. وگر به دار برآرند هم چو حلّاجم
8. فراز دار ز روی تو برندارم چشم
9. وگر کشیده بود تیغ بر سرم قاتل
10. به جان سپار ز روی تو برندارم چشم
11. قیامت آید و محشر کنند و عرض دهند
12. به روزِ بار ز روی تو برندارم چشم
13. بدین قدر که شود گل ستانِ عارض تو
14. بنفشه زار ز روی تو برندارم چشم
15. خوش است خطّ غبارِ تو گردِ لاله ستان
16. بدین غبار ز روی تو برندارم چشم
17. من آن نزاری مستم که پیش نوکِ سنان
18. به اعتبار ز روی تو برندارم چشم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده