لینک اشتراک گذاری
کپی شد
نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 881

1. من دوست می دارم تو را گو قصد من کن دشمنم

2. دنیی و عقبی عاقبت بر هم زنم گر من منم

3. چون زابتدا آورده ام ایمان به کفر زلف تو

4. از من عجب نبود اگر دنیا و دین بر هم زنم

5. دشمن چه می خواهد زمن آن از محبت بی خبر

6. من در محبت محکمم از طعن دشمن نشکنم

7. این دوستی با روح من روز ازل آمیختند

8. دشمن به شمشیر جفا گو کینه کش اینک تنم

9. خود دل نمی سوزد ترا بر آتش هجران من

10. آخر من بی دل ز جان چندین صبوری چون کنم

11. مسکین نزاری گفته ای چون است دور از روی تو

12. روزی به شب می آورم تا روز جانی می کنم

13. بر کار من چون زلف تو تاب پریشانی مده

14. از چشم خود چون اشک من بر خاک خواری مفکنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

حمایت مالی

حمایت مالی داوطلبانه و اختیاری

ابیات برگزیده

* تو حکیمی تو عظیمی تو کریمی تو رحیمی
* تو نمایندهٔ فضلی تو سزاوار ثنایی
شعر کامل
سنایی
* تن مسکین من بگداخت چون موم
* دل غمگین من بشکافت چون نار
شعر کامل
فرخی سیستانی
* خاطری معمور کردن، از دو عالم خوشترست
* گنج را در دامن ویرانه می ریزیم ما!
شعر کامل
صائب تبریزی