نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 890

1. خراب کرده ی چشمان پر خمار توام

2. به هم برآمده از زلف تاب دار توام

3. به چشم مرحمت ای دوست یک کرشمه که دل

4. ز دست شد ز سر دست پر نگار توم

5. شبان تا به سحر در میان خون گردم

6. مگر شبی که میسر شود کنار توم

7. همین بسم که به فتراک خویش بربندی

8. اگر سمینم اگر لاغرم شکار توم

9. از آن زمان که دلم بردی و ندادم جان

10. ز بس خجالت و تشویر شرمسار توم

11. منم که گر همه عالم به دشمنی یک روی

12. به روی کار بر آیند دوست دار توام

13. هزار بارم اگر بفکنی و برداری

14. همان نزاری شوریده روزگار توام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست
* دوستان معذور داریدم که پایم در گلست
شعر کامل
سعدی
* سپاه شب تیره بر دشت و راغ
* یکی فرش گسترده از پرزاغ
شعر کامل
فردوسی
* دور است سر آب از این بادیه هش دار
* تا غول بیابان نفریبد به سرابت
شعر کامل
حافظ