نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 928

1. به دردِ عشق شدم مبتلا دوا ز که جویم

2. به هیچ کس نتوانم که این حدیث گویم

3. ز بهرِ‌آن که نیارم به دوست گفت و به دشمن

4. خوش است سرزنشِ دوست و دشمن از همه سویم

5. زبان دراز کنم هم چو شمع سر ببریدم

6. ز گفت‌وگوی همان به بود که دست بشویم

7. ز بیمِ سر نکنم نیز احتیاط و لیکن

8. خلافِ‌رای کسی چون کنم که عاشقِ‌اویم

9. هزار توبه بکردم ز عشق و سنگِ‌ملامت

10. چو باد می‌شکند باز توبه‌ی چو سبویم

11. خیال بود مرا پیش ازین که در طلبِ وصل

12. به قدر وسع بکوشم به پایِ جهد بپویم

13. صواب نیست جز اینم کنون که خوش بنشینم

14. چو دور نیست چه پویم چو با من است چه چویم

15. به شخص ساکن کنجم به دل ملازمِ‌ یارم

16. به دیده بر لب بامم به گوش بر سرِ کویم

17. چه حاجت است به گفتن غمِ نهانِ نزاری

18. بیا مطالعه کن رازِ دل ز صفحه‌ی رویم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با تهی چشمان چه سازد نعمت روی زمین؟
* سیری از خرمن نباشد دیده غربال را
شعر کامل
صائب تبریزی
* صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل
* جانب عشق عزیز است فرومگذارش
شعر کامل
حافظ
* فراق یار که پیش تو کاه برگی نیست
* بیا و بر دل من بین که کوه الوند است
شعر کامل
سعدی