نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 958

1. کی تواند هرکس از خود عاشقی بر ساختن

2. لافِ مُشتاقی زدن معشوق را نشناختن

3. شرطِ شوقِ دوستانِ بی‌غرض دانی که چیست

4. نام و ننگ و مال و ملک و جسم و جان درباختن

5. بی‌خبر تا کی زهستی لاف دین‌داری زدن

6. بی‌نشان تا کی ز معنی تیغِ دعوی آختن

7. تا کلاهِ کبر و نازِ خواجگی ننهی ز سر

8. در صف عشّاق گردن کی توان افراختن

9. گر عزای حرص خواهی کرد در صحرای دل

10. یک شبیخون بایدت بر نفسِ کافر تاختن

11. نفس را چون شیشه‌دان و دفع همّت را چو سنگ

12. سنگ را در شیشه این جا واجب است انداختن

13. گر ز سوزِ عشق بگذارد نزاری باک نیست

14. شمع را کاری دگر نبود به جز بگداختن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مستانه کاش در حرم و دیر بگذری
* تا قبله‌گاه مؤمن و ترسا کنم تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* چو شاهدان چمن زیردست حسن تواند
* کرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر کن
شعر کامل
حافظ
* ترک هواست، کشتی دریای معرفت
* عارف به ذات شو نه به دلق قلندری
شعر کامل
سعدی