نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 999

1. هر شب از ایوان به کیوان بگذرد فریادِ من

2. هر زمان در موجِ خون افتد دلِ ناشادِ من

3. یا رب از من هیچ یاد آورد آنک از نزدِ‌ او

4. تا برفتم یک نفس هرگز نرفت از یاد من

5. جور هجران می‌کشم بر بویِ‌ آن کز وصلِ‌ او

6. باز بستاند شبی دیگر زمانه دادِ من

7. عشق هر بارِ دگر بر من اساسی می‌نهاد

8. آمده‌ست این بار تا بر هم زند بنیادِ من

9. با خردمندان اگر الفت ندارم باک نیست

10. عشق بر من عرضه کرد اوّل قدم استادِ من

11. زین کمندم حالیا باری خلاصی روی نیست

12. محکم افتاده‌ست قیدِ خاطرِ آزادِ من

13. در نمی‌گنجد نزاری خانه بگرفته‌ست دوست

14. رخت گو بیرون بر از کنجِ خیال آبادِ من


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* روز سیه مرگ شود شمع مزارت
* هر خار که از پای فقیری بدر آری
شعر کامل
صائب تبریزی
* خوشا دردی که از چشم بداندیشان نهان باشد
* خوشا چاکی که چون خرما به جیب استخوان باشد
شعر کامل
صائب تبریزی
* گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
* دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را
شعر کامل
سعدی