غزل شمارۀ 125
1. بختم این بس که مشتری شده دوست
2. هرچه خلقم بها نهند نکوست
3. نشکنم رنگ رخ چو مستسقی
4. آب هرکس به قدر ظرف سبوست
5. در بر ارباب ذوق کم بندند
6. اثر قبض و بسط در ابروست
7. قطع دنیا نمی شود چه کنم؟
8. قوّت مور و جستن از سر جوست
9. نیست ممکن به زندگی آرام
10. تا نفس باقیست در تک و پوست
11. شاهدان چمن تهی دستند
12. جامۀ سرو تا سر زانوست
13. باش عریان بدن که غنچۀ گل
14. کم دهد بو که حلّه تو بر توست
15. بوی کل چاشنیّ مُل دارد
16. آن شکر خنده را چه بوی و چه خوست
17. آب تلخی به عطر پروردند
18. نام کردند کاین گل خوش بوست
19. خط فرقان نگار او کوفی
20. چشم محراب گرد او هندوست
21. خط فریبنده کس چنین ننوشت
22. یارب این معجزست یا جادوست ؟
23. به نظیری ست چشم خلق امروز
24. میر مجلس ندیم شیرین گوست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده