غزل شمارۀ 145
1. گوش گل می درد از مژدۀ هنگام صبوح
2. زنده دارد نفس باد صبا نام صبوح
3. تا تو مرغ فلکی رام گلستان شده ای
4. خواب مرغ سحری رفته و آرام صبوح
5. تو گل از مرغ سحرگاه گرفتار تری
6. دم نزد صبح حریفان که نشد دام صبوح
7. در چنان بزم که مستان سحر می نوشند
8. صاف خورشید بود دُرد تهِ جام صبوح
9. دست و پا گر نزند دل نفسم می گیرد
10. در گو روز فتادم ز لب بام صبوح
11. غم مطلوب سر از دامن دلبر نگرفت
12. لابۀ نیم شبی کردم و ابرام صبوح
13. حق دیدار نظیری نرسانی به تمام
14. در شب وصل ادا گر نکنی وام صبوح
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده