غزل شمارۀ 153
1. می روم جایی که غم آن جا ز دل ها می رود
2. ناله از هرجا که می خیزد به آن جا می رود
3. بعد جان دادن به دنبال اجل بینم چنانک
4. گوییا صد یوسف از پیش زلیخا می رود
5. تحفۀ رضوان اگر بر کف ندارم دور نیست
6. تا به مرگ از طفلیم ایمان به یغما می رود
7. شاید ار دُردی به محتاجان فروشد می فروش
8. هرکه را یک درهمست آن جا به سودا می رود
9. من نخواهم رفت امّا بهر تسکین دلش
10. هر کجا بینید گوییدش که فردا می رود
11. بر من اندوهی هجوم آورده از هجران او
12. کز درش تا می روم دل در ته پا می رود
13. می روم نوعی ز کوی او که پنداری به خشم
14. صد کس از پیش و پسم بهر تقاضا می رود
15. گر ز لوح چهرۀ لیلی همی آرد سبق
16. خاطر شوریدۀ مجنون به صحرا می رود
17. شهر و صحرا ار نظیری سوخت از آه وداع
18. می رود نوعی که پنداری ز دنیا می رود
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده