نظیری نیشابوری_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 154

1. هر سحر سلسله از پای سحر بگشایند

2. از گشادش گرهی از دل ما بگشایند

3. درد نایافتنم سوخت ندانم ز کجا

4. بلبلان را به چمن راه نوا بگشایند

5. کارم از زلف گرہ گیر تو پیچیده تر است

6. سر این رشته ندانم ز کجا بگشایند

7. آخر ای گل گذری کن به گلستان تا کی

8. چشم نرگس به ره باد صبا بگشایند؟

9. برهم افتاده دل و دیده برانداز نقاب

10. تا همه عقد گهر روی نما بگشایند

11. هر کجا فتنۀ آن چشم سیه در کارست

12. كفر باشد که زبان را به دعا بگشایند

13. سیر این دایره بد نیست ولی می ترسم

14. چشمم از خویش ببندند چو پا بگشایند

15. گر به میخانه نظیری برم این زمزمه را

16. مطربانم گره از بند قبا بگشایند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ازان حسن تمام اجزا کسی چون چشم بردارد؟
* که دریک کاسه دارد نقل و می چشم چو بادامش
شعر کامل
صائب تبریزی
* یا رب این بوی خوش از روضه جان می‌آید
* یا نسیمیست کز آن سوی جهان می‌آید
شعر کامل
مولوی
* شب صحبت غنیمت دان که بعد از روزگار ما
* بسی گردش کند گردون بسی لیل و نهار آرد
شعر کامل
حافظ