غزل شمارۀ 17
1. بر فلک تابد مسیحا رشتۀ زنّار ما
2. بر زمین منصور افرازد ستون دار ما
3. از معاصی توبه می کردیم پیش از عاشقی
4. این زمان عصیان شود از کفر استغفار ما
5. از شبان وادی ایمن نفس سوزان تریم
6. موسى اندر طور می رقصد ز موسیقار ما
7. شاهباز خامۀ ما عرش پروازی کند
8. مرغ جنت راست آب و دانه در منقار ما
9. گر به طبع زاهدان تلخ است طعم ما چه غم
10. روشن از رخسار می خواران شود معیار ما
11. خضر وقتی کو؟ که تعمیر خراب ما کند
12. زان که گنجی هست پنهان در ته دیوار ما
13. هر کجا عشق است مستولی طبیبان خسته اند
14. از کدامین دردوا جوید دل بیمار ما
15. زیرکان را دانه و آب چمن خامش نکرد
16. عندلیب مست رمزی داند از اسرار ما
17. چون مگس بر قند می جوشیم بر مطلوب خویش
18. گرمی سودای یوسف نشکند بازار ما
19. خسرو نظمى نظیری نقش شیرین طرح کن
20. چرخ بارِ ما کشد چون عشق باشد کار ما
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده