غزل شمارۀ 190
1. این جا نه بهر سنگ سیه نور فروشند
2. این مایۀ بینش نه بهر کور فروشند
3. فریاد که هرکس به اسیری فتد او را
4. شرطست که از خویش و وطن دور فروشند
5. غیرت نگذارد که به چشم و دل منکر
6. یک ذرّه ز خاکستر منصور فروشند
7. زیبنده بود دعوی مستوری خوبان
8. هرچند که جولان به سر طور فروشند
9. سردست چنان خانقه و دیر که آتش
10. در وادی دوری شب دیجور فروشند
11. آن دُردکشانی که شناسای عیارند
12. فردوس به یک خوشۀ انگور فروشند
13. اخراج مغل خواهم و تاراجِ قزلباش
14. کز هند برند و به نشابور فروشند
15. در عشق تو با قدر و بهایم که عزیز است
16. ویرانه که در کشور معمور فروشند
17. قربان شدگان تو به قّصاب سر کوی
18. یک سینه به صد ضربت ساطور فروشند
19. با ریشِ دل و سینۀ ناسور نظیری
20. خوش باش که کم بندۀ رنجور فروشند
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده