غزل شمارۀ 195
1. آمد دگر به صلح و در فتنه باز کرد
2. صلحی به مصلحت پی جنگ دراز کرد
3. شد عمر و سرگرانی او برطرف نشد
4. بر من به قدر مرتبۀ عشق ناز کرد
5. خود را به کام دشمن خود دید آن که او
6. با دوستان تغافل دشمن نواز کرد
7. چشم طمع بدوز که در قسمت کسان
8. هرکس گشود دیده به حسرت فراز کرد
9. صد معجز از کرامت لعل تو دیده ام
10. از تو نمی توان به خطا احتراز کرد
11. هرجای بینم از تو سزای پرستشی
12. در کعبه می توان به همه سو نماز کرد
13. صوت من از ترانۀ ناهید برگذشت
14. شدّی بلند مطرب حُسن تو ساز کرد
15. طبل وجود عیش نظیری به هم نزد
16. کوتاه دید مرحله خواب دراز کرد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده